- گندم کوب
- آلتی که بوسیله آن گندم را می کوبند: چه نیمور و چه اشنان کوب بقال چه نیمور و چه گندم کوب هراس. (سوزنی)
معنی گندم کوب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کشاورزی که شغلش کاشتن گندم است
اضطراب تشویش آشوب: نه گفت اندر و کار کردی نه چوب شب و روز از و خانه در کندو کوب. (بوستان سعدی)
سبز چهره سبزه: متوکل... مردی بود بلند بالا و گندم گون و نیکو روی و سیاه موی و پیوسته ابرو، قهوه یی
کسی که شغلش کاشتن گندم است
سبزه، کسی که رنگ پوستش سبزه باشد
آش گندم هریسه: شور با چند خوری دست به گندم با زن که هلیم است برای دل و جان افکار. (بسحاق اطعمه)
آنچه را که کوبیده باشند ولی نه کاملا: نیم کوفته